شوره زار شانه هایت
از خشخاش وخرابی
ناامیدترم میکند
باید دست هایی بی دریغ شوم
برای اشک هایت
تا بریزند به انگشت های خشکیده ام
من گاو خونی غمگینی هستم
نسبم به مادری نازا میرسد
برای تو اما
میریزم به آب های آزاد جهان
که ماهیگیرهای خسته ندارد
و هق هق تو در رگ ها و رودهایش
نبض آبی تازه ای میزند
من بر چشم آدمها
برگ انجیر خواهم گذاشت
وعریان عریان با تو میبارم
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۲/۱۰/۱۹ ساعت 13:50 توسط زینب افزانی
|